ضرورت باز خوانی و تحلیل انقلاب اسلامی/ نقش مردم شناسی و جامع شناسی امام در پیروزی انقلاب/ غیر ممکن بودن پیروزی با دست خالی در برابر قدرت استبدادی/ ایمان امام به قدرت مردم/ بارسنگین مسئولیت دانشمندان علوم اسلامی در تحلیل انقلاب/ نقش علوم در هدایت و تعالی انسان ها/ سهم ادبیات در دستیابی به فرهنگ واقعی ملت ها/ بار سنگین علوم انسانی برای حل مشکلات جامعه/ نقش تاثیر گذار علوم انسانی در جامعه/ ارتقا فرهنگ سلامت به عهده دانشمندان علوم انسانی/ نقش علوم انسانی در فرهنگ صحیح مصرف آب و تحویل در الگوی کشت/ نقش مهم علوم انسانی در تغیر فرهنگ نسبت به محیط زیست/ اهمیت سرمایه اجتماعی/ اعتماد به عدم تصمیم گیری یک شبه حاکمان جامعه/ مسئولیت علوم انسانی در تبیین سرمایه اجتماعی/ مسئولیت اندیشمندان آمریکا در برابر حاکمان / دفعات متعدد برگزاری انتخابات در ایران/ تعیین سرنوشت ملت با صندوق رای/ اهمیت علوم انسانی در دنیای صنعتی امروز/ مسئولیت علم تغیر، علاوه بر شناخت/ هدف فلاح جامعه
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد (ص) و آله الطیبین الطاهرین و صحبه المنتجبین
بسیار خوشحالم که این فرصت را یافتم تا در جمع شما اندیشمندان، فرهیختگان، صاحبنظران، پژوهشگران و نویسندگان بزرگی که در زمینه علوم انسانی و اسلامی تلاش کردید و میکنید حضور داشته باشم. جشنواره فارابی همواره به عنوان جشنوارة تجلیل و تکریم از صاحب نظران علوم انسانی و اسلامی، چه فرهیختگان داخلی و چه آنها که راجع به ایران، اسلام و انقلاب در خارج از کشور تلاش میکنند، بوده است.
ما در ایام پیروزی انقلاب اسلامی و جشن سالگرد انقلاب اسلامی هستیم. وارد سی و نهمین سال از پیروزی انقلاب اسلامی شدهایم. من هنوز هم از صاحبنظران علوم اسلامی و انسانی درخواست میکنم برگردیم و انقلاب اسلامی را بازخوانی و تحلیل کنیم؛ اینکه چطور و چگونه در عصر دو اردوگاهی، در دوران جنگ سرد، ملتی که به هیچ یک از دو اردوگاه تکیه نکرد، توانست بزرگترین انقلاب مردمی را به پیروزی برساند. امام(ره) به عنوان راهبر این انقلاب، به عنوان یک فقیه، فیلسوف، متکلم، صاحب نظر اخلاقی و مرجع تقلید چگونه توانست این انقلاب بزرگ را به پیروزی و موفقیت برساند؟
در ابعاد مختلف این مسئله میتوان سخن گفت. اما من میخواهم به نکتة مهمی اشاره کنم. اگر مردم شناسی دقیق امام(ره) نبود و اگر قضاوت دقیق امام (ره) نسبت به جامعه شناسی ایران و روانشناسی اجتماعی ایران نبود، انقلاب به پیروزی نمیرسید. امام(ره) نسبت به وحدت، انسجام و قدرت مردم اندیشه و نظری داشت که شاید در آغاز تعداد انگشت شماری از صاحب نظران و فرهیختگان با او همراه بودند. همه میگفتند مگر مردمی با دست خالی در برابر یک قدرت بزرگ منطقهای و با پشتیبانی تقریباً همة قدرتهای بزرگ جهانی میتوانند بدون سلاح، امکانات، و حتی بدون تشکیلات منظم حزبی پیروز شوند؟ مگر میشود مردم را از طریق مساجد، حسینهها، اعلامیه، نوار، کتاب و سخنرانی به خیابانها کشاند و این مردم بتوانند در برابر یک قدرت استبدادی تا دندان مسلح پیروز شوند؟
امام(ره) از آغاز به مردم ایمان داشت، از همان سالهای 41، 42، 43، چون هر کدام یک مبدأ بود؛ سال 1341 مبدأ نهضت اسلامی در
انجمنهای ایالتی و ولایتی بود؛ البته اواخر سال 1341 هم نهضت اسلامی در دی ماه آغاز شد؛ سال 1342 اوج این نهضت با پانزده خرداد بود و سال 1343 به معنای حرکت ضد استعماری این نهضت بود در ماجرای کاپیتولاسیون و تبعید حضرت امام(ره) به ترکیه و سپس عراق.
در تمام این مقاطع امام(ره) به قدرت مردم ایمان داشت. بیشتر به ذهن ما میآید که امام(ره) بر مبنای ایمان و اعتقادش به خداوند به میدان آمد؛ که البته اصل همان است، همة قدرتها آنجاست؛ دلها و گردش افکار مردم هم به دست اوست. فکر میکنند امام(ره) با این اعتقاد و توکل بود که به صحنه آمد، حتی روزهایی که خیلی تنها بود. این حرف درست است، اما در عین حال امام(ره) به مردم و قدرت آنها باور داشت و این نکتة بسیار مهمی است.
آیا از لحاظ علوم اجتماعی، روان شناسی و جامعه شناختی این مسئله را تحلیل کردهایم؟ چه باعث شد که ملتی بزرگ بتواند در برابر همه قدرتها پیروز شود؟ من در اینجا میخواهم بار سنگین مسئولیت دانشمندان علوم انسانی و اسلامی را تذکر دهم. آنها هستند که باید انقلاب را بازخوانی و ابعاد مختلف این انقلاب شکوهمند و بزرگ را تبیین و تفسیر کنند. حتی اگر بگوییم هدف علم تنها شناخت است و نه تغییر؛ حتی اگر این نظریه را بپذیریم که علم در پی شناخت واقعیتها و حقیقتهاست و نه بیشتر، باز هم باید این واقعه انقلاب را به خوبی بشناسیم و تفسیر کنیم.
و اگر بناست علم و دانش در پی تغییر باشد و این تغییر است که حتی میتواند واقعیتها را برای ما به خوبی تبیین و تفسیر کند، و یا اگر یک قدم بالاتر، از دید اسلامی به علوم انسانی نگاه کنیم که وظیفه علوم تنها شناخت و تغییر نیست بلکه هدایت و تعالی انسانها و جامعه است. چون اگر بعد دینی و اسلامی را کنار بگذاریم شاید وظیفه علوم بیشتر منحصر به شناخت و تغییر شود؛ اما وقتی به بعد اسلامی نگاه میکنیم، مسئله هدایت و تعالی جامعه هم مطرح میشود؛ یعنی نه تنها مسائل توصیفی که بعد ناچاریم به مسائل تجویزی نیز بپردازیم.
همان گونه که طبیب تنها در پی شناخت عدم تعادل مزاج بیمار نیست و تنها در پی شناختن بیماری و عامل بیماری و درد نیست، بلکه در فکر راه درمان، نسخه درمان و معالجه او تا بازگشت به تعادل کامل است، علم هم در تمام زمینهها وظیفه دارد و عالمان و فرهیختگان این رسالت بزرگ و وظیفه مهم را بر دوش دارند.
البته شاید برخی از علوم انسانی کمتر بتوانند در این راستا قدم بردارند. آنکه به ادبیات یک زبان میپردازد علی الظاهر نمیتواند نسخه تعالی جامعه را بپیچد، اما در عین حال از طریق ادبیات آن زبان است که دریچهای به سمت دستیابی به فرهنگ واقعی ملتها باز میشود و آن فرهنگ است که عامل حرکت بزرگ ملتها و جوامع خواهد شد. در تمام علوم انسانی و اسلامی، به غیر از بخش بنیادی آن، باید به فکر بخش کاربردی آن هم باشیم.
امروز در جامعه ما دهها مشکل بزرگ وجود دارد. من از شما می-پرسم برای حل این مشکلات بزرگ، آیا فقط علوم تجربی، فنی و علوم پایه میتوانند راه درمان باشند یا بیشترین بار مسئولیت بر دوش عالمان علوم انسانی و اسلامی است؟ مشکل اقتصاد جامعه را چه کسانی باید حل کنند؟ چه کسانی باید شرایط اقتصادی جامعه را تبیین کنند؟ و مگر امروز یکی از مشکلات بزرگ ما مسئله اقتصاد نیست؟ مسئله رشد و رونق اقتصادی نیست؟ خروج از رکود نیست؟ علم مدیریت بر دوش کدام رشتههاست؟ مگر این علوم انسانی نیست که بار مسئولیت شیوه سیاست گذاری، چارچوب سیاست گذاری و مدیریت جامعه را بر دوش دارد؟
حتی اگر از اقتصاد و تحول اداری و تحول در سیستم بانکی - که امروز یک مشکل بزرگ در جامعه ماست - بگذریم و به مسائلی نگاه کنیم که به ظاهر صرفاً با دیگر علوم قابل حل و فصل است، باز هم باید به این نکته توجه کنیم که علوم انسانی نقش بسیار تأثیرگذاری خواهد داشت.
اگر ما در جامعه مشکل سلامت داریم و تحول سلامت را خواهانیم، آغازش از فرهنگ سلامت است و این فرهنگ سلامت بر دوش پزشکی نیست؛ پزشکی درد را میشناسد و درمان میکند، اما بار فرهنگ سلامت بر دوش همه است. ایجاد فرهنگ کار بر عهده کیست؟ وجدان کاری را چه کسانی باید به وجود آورند؟ بار سنگینی بر دوش اندیشمندان علوم انسانی است.
اگر مشکل آب داریم و باید این معضل را حل و فصل کنیم، منابع آبی را درست مدیریت کنیم، شیوههای جدید آبیاری را بیاموزیم، از ذخایر آبی درست استفاده بکنیم، از منابع جدید آبی برای رفاه مردم بهره بجوییم، که همه اینها درست است، آیا اما بدون فرهنگ صحیح برای مصرف و مدیریت آب میتوانیم مشکل آب را حل کنیم؟ حتی اگر تحول در الگوی کشت را خواهانیم، بدون ایجاد فرهنگ لازم در کشاورزان عزیزمان میتوانیم این تغییر الگوی کشت یا الگوی مصرف را در جامعه به وجود آوریم؟
اگر از لحاظ محیط زیست امروز یک مشکل بزرگ در غرب، جنوب و شرق کشور داریم که مردم ما را گرفتار ریزگردها، آلودگی هوا، آلودگی خاک و آب کرده، که راه حلهای علمی دارد و باید به آنها بپردازیم؛ باید مصرف انرژی ما و شدت انرژی متعادل بشود، باید جامعه ما از منابع سوختی سالم استفاده کند، باید صنعت ما متحول شود، باید بتوانیم بیابان زدایی بکنیم و منابعی را که این همه ریزگرد به جامعه و شهرهای ما میکشاند کنترل کنیم، که همه اینها درست است، اما در مسئله محیط زیست بدون تغییر فرهنگ جامعه، اهمیت مسئله محیط زیست، مراقبت مردم، سبک زندگی، کنار گذاشتن وسیله شخصی در حداکثر زمان و استفاده حداکثری از وسایل عمومی، میتوانیم مسئله را حل و فصل کنیم؟ پس کمتر موضوع و مسئلهای را پیدا میکنید که برای حل معضلات و مشکلات آن، علوم انسانی بار مسئولیت سنگین را بر دوش نداشته باشد.
من در اینجا میخواهم به یک نکته مهم اشاره کنم و سخنم را جمع کنم. من میخواهم به شما عرض کنم، آیا بالاتر از سرمایه اجتماعی سرمایهای داریم؟ همه این سرمایههای مادی که در جامعه میشمریم، اگر در جامعه مردم به هم اعتماد نداشته باشند، اگر مردم به حکومت اعتماد نداشته باشد و اگر رابطه درست بین مردم و حکومت و حکومت و مردم نباشد و اگر سرمایه اجتماعی نباشد، به قول معروف آیا سنگ روی سنگ بند میشود؟ میشود جامعه را اداره کرد؟ میشود مردم احساس امنیت کنند؟ میشود مردم احساس آرامش کنند؟ اگر شما صبح که به سرکار میروید به همان اندازه اعتماد به سرمایه اجتماعی دارید که دیشب که خوابیدید قانون عوض نشده، حاکمان جامعه شما خواب نما نمی شوند، به همان نسبت اعتماد دارید که حاکمان جامعه شما متکی به علم و خرد و مشورت اند، شبانگاه تصمیم فردی نمی گیرند. اگر شما صبح پشت فرمان ماشین تان مینشینید، به خاطر این است که اعتماد دارید چراغ قرمز به معنای ممنوعیت عبور است؛ اگر از نصف شب دیشب قانون عوض شده باشد که چراغ سبز یعنی ایستادن، چراغ قرمز یعنی رفتن، صبح وضع خیابانها چه میشود؟
اساس زندگی ما در تمام ابعادش بر مبنای سرمایه اجتماعی است و اگر این سرمایه اجتماعی آسیب ببیند چه کسی مسئول است؟ و اگر بخواهد تقویت شود بار سنگین مسئولیتش بر دوش کیست؟ تبیین و تشریح قواعد بازی سیاسی و اقناع مردم بر دوش کیست؟ بر دوش عالمان فیزیک و ریاضی و مهندسی است یا بر دوش عالمان علوم انسانی است؟ اگر بنا باشد در جامعه ما قواعد بازی مراعات نشود و اگر فرهیختگان نتوانند افکار صحیح را منتقل و مردم را قانع کنند، همین وضعی پیش میآید که امروز در امریکا شاهد هستید. امروز این سئوال بزرگ پیش روی فرهیختگان و اندیشمندان امریکاست که چطور با داشتن این همه ابزار تبلیغاتی و ارتباطی، این همه دانشگاه و این همه فرهیخته و عالم نتوانسته اند افکار عمومی مردم را قانع کنند. این بار بر دوش کیست؟
و اگر هر فصل انتخابات که به عنوان افتخار انقلاب و جامعه ماست و ما خوشحالیم که در طول این 38 سال حداقل 34 انتخابات برگزار شده، حالا اگر مرحله دومیها را حساب نکنیم، چون مجلس شورای اسلامی معمولاً دو مرحله انتخابات دارد، در ریاست جمهوری هم پیش آمده که دو مرحله داشتیم و اگر آنها را هم حساب نکنیم، شما 10 بار پای انتخابات مجلس رفتهاید، 11 بار پای انتخابات ریاست جمهوری رفتهاید، 5 بار پای انتخابات خبرگان رهبری رفتهاید، یک بار پای انتخابات قانون اساسی رفتهاید، یک بار برای رفراندوم جمهوری اسلامی پای صندوق رفتهاید، دو بار برای رفراندوم قانون اساسی و اصلاح و بازنگری قانون اساسی پای صندوق رفتهاید، لااقل چهار بار در انتخابات شوراها شرکت کردهاید، اگر مرحله دومیها را هم حساب نکنیم مردم ما در طول این 38 سال 34-35 نوبت پای صندوق انتخابات رفتهاند. و یکی از افتخارات این انقلاب و نوبودن و جوان بودن این انقلاب انتخابات است.
امام(ره) در همان روز اول که به ایران آمد در بهشت زهرا به ما گفت که پدران ما نمیتوانند راجع به سرنوشت ما تصمیم بگیرند. ما خودمان باید برای خودمان تصمیم بگیریم. ما سالی یکی دوبار یا حداقل دو سال یکبار پای صندوق انتخابات می-رویم و برای سرنوشت خودمان تصمیم میگیریم. مگر میشود پای صندوق انتخابات رفت، بدون اخلاق؟ مگر میشود پای صندوق انتخابات رفت، بدون مراعات قواعد بازی؟ و این بار بر دوش کیست؟ بر دوش شما فرهیختگان، عالمان و اندیشمندان علوم انسانی و اسلامی است.
گاهی فکر میکنیم در دنیای صنعتی، پیشرفته و ارتباطات امروز همه چیز در اختیار علوم و فناوری، سخت افزار، مهندسی و علوم پایه است، در حالی که امروز همواره نیز بار مسئولیت سنگین بر دوش علوم انسانی و اسلامی است.
فرهیختگان، بزرگان، اندیشمندان، هم انقلاب را باز خوانی کنیم، هم برای اصلاح جامعهمان تلاش کنیم و هم بپذیریم تنها مسئولیت علم شناخت نیست و بالاتر است. علم باید برای تحول، تغییر و تعالی جامعه پایه و سکویی باشد؛ حتی علوم پایه همان طور که اسمش علوم پایه است، پایه و سکویی است برای علوم دیگر و تحول در جامعه.
آنچه وظیفه ماست تحول، تعالی و صیرورت جامعه به سمت - آنچه من از قرآن میفهمم - هدف نهایی یعنی فلاح است. هدف نهایی لعلکم تفلحون است، حتی تقوا هم که یکی از مقصدهای بزرگ در دین است، باز سکویی است برای دست یافتن به فلاح. فلاح زمانی صورت میگیرد که همه دانهها و حبه-ها در روح، ذهن و جان انسان شکافته شود؛ رب فلق؛ شکافتن، باید دانهها شکافته شود، باید استعدادها شکافته شود؛ آن وقت که استعدادها شکافته میشود فلاح رخ میدهد. فلاح از این ریشه است؛ به معنای حرکت و تحول است و آنکه همه بذرها و دانه-هایی که خداوند بزگ در روح ما به ودیعت نهاده است باید باز، شکفته و شکوفا شود تا ما به فلاح و رستگاری دست یابیم.
ان شاء الله خداوند همه ما را برای انجام این رسالت بزرگ اجتماعی پیروز و موفق بگرداند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته